روزهای باهم بودن
روزهای باهم بودن عزیز دل مادر سلام ،خوبی گلم؟
بابایی سه شنبه از سرکار برگشتن تا 2 هفته کامل رو با هم باشیم ماهم یعنی من و شما دیشب رو واسه بابایی جشن گرفتیم شام مورد علاقه اشو پختیم و کیک و دسر درست کردیم و یه کتاب بوستان سعدی واسه اش خریدیم چون بابایی عاشق شعرهای سعدیه وقتی هم شیراز بودیم کلی تو سعدیه کیف میکرد...
راستی اسم شما گلسا انتخاب شده البته گلسا سادات.بابایی عاشق این اسمه و این اسم رو قبل از اینکه شما بیاین تو دل مامانی انتخاب کردیم و وقتی هم که هنوز جنسیت شمارو نمیدونستیم همه شما رو گلسا صدا میکردن آخه من ته دلم میدونستم شما دخترین.
عزیز دلم تکون خوردن هات ماشااله خیلی زیاد شده حتی بابایی هم حس اش میکنه و واست کلی ذوق میکنه.
مامان بزرگ(مادر مامان) و خاله ناهید دارن واست چیزهای خوشگلی می بافن وقتی تموم شد عکسهاشونو میذارم.
مامان بزرگ و خاله ها کلی واست لباس و وسایل خریدن تازه دختر خاله ات هستی خانم هم واسه ات گل سر خریده البته مامان بزرگ دیگه ات (مادر بابا) هم واست لباس خریده. خلاصه همه خیلی دوست دارن دیگه.
بابایی خیلی به فکرمونه و واسه امون هرکاری میکنه و همیشه حواس اش هست که من کاری نکنم که شما اذیت بشین یا من خسته بشم کلی هم حواس اش هست که مامانی مواد غذایی مفید بخوره بخاطر سلامتی شما.
باباجونی دست ات درد نکنه خیلی خیلی دوست داریم.
