فرشته کوچولوی منفرشته کوچولوی من، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

گلسای نازم

بمون

سلام عزیز مامانی،خوبی وجودم؟ اومدم بهت بگم تورو خدا بمون ،بمون بشو همه زندگیم   هفته پیش بهم گفتن خطر سقط دارم .دکتر گفت تا دو هفته باید دارو مصرف کنی بعد بری سونوگرافی.     راستی هفته قبل با باباجونی ات رفتیم سونوگرافی .الهی فدات شم قد یه نخود کوچولو بودی. ...
28 دی 1392

خبر خبر خبر

سلام عزیز دلم ،نازم فدای اون چشهمای قشنگ ات برم من آخرش اومدی پیش مامانی هفته پیش قبل از رفتن به تهران یعنی دوشنبه بابا جونی رفته بود بی بی چک خریده بود منم تا اینکه از اداره اومدم دویدم رفتم امتحان کردم زود دو تا خط قرمز پررنگ ظاهر شد وای چقدر ذوق کردم بابایی هم ذوق زده شده بود . وقتی هم از مسافرت برگشتیم رفتم آزمایش خون که بتای شما بالاتر از 200شده بود. آره  آخرش اومدی پیشم. راستی شماهم با من رفتین زیارت شاه عبدالعظیم حسنی . ...
18 دی 1392

امام رضا(ع)

من و بابا یی قراره چهارشنبه بریم دنبال مامان من ،تهران، بخاطر همین تا شنبه نمی تونم بیام و کامنت بذارم بخاطر همین الان میذارم. گلم میخوام بدونی من و بابایی عاشق امام رضا هستیم و قراره وقتی شما دنیا اومدین ببریمتون پابوس امام رضا(ع) یا امام رضا خودت به همه کمک کن و حاجت همه رو برآورده کن.دوست داریم. ...
9 دی 1392

دوست دارم که باشی

سلام عزیز دل مامانی ،خوبی نازم؟ 5 روز که شک کردم به وجود شما یعنی نمیدونم که هستین یا نه؟ ته دلم به وجودت مطمئنم اما ... بابایی میترسه میترسه که بازم جواب منفی باشه بخاطر همین نه بی بی میخره نه آزمایش... حقم داره دفعه های قبل خیلی ذوق میکرد اما بعد از چند روز تو ذوق اش میخورد طفلک آقای شوهر من راستی از بابایی ات بگم : ما باهم به روش خواستگاری سنتی ازدواج کردیم ،مامان بابایی اسم منو از یه آشنا شنیده بودن بعد روشون نشده بود که آدرس کامل رو از همون آشنا بپرسن تا اینکه 7خوان رو رد کرده بودن و منو پیدا کردن بابایی با مامان بزرگ ات اومدن اداره منو دیدن ... بقیه اشو بعدا واست تعریف می ک...
9 دی 1392

بدون تو

سلام عزیز دل مامانی،خوبی؟ این روزها خیلی ناراحتم و غصه دارم نمیدونم خدا میخواد که شما رو داشته باشم یا نه؟ دلتنگم مامان بزرگ (مامان مامان) رفته مسافرت و بابا هم سرکار و ازم دور شما هم که هیچی اصلا دوست ندارین پیشم باشین ...  ...
30 آذر 1392

برف

سلام عزیزدلم امروز صبح که بیدار شدم بیام اداره برف شدیدی می بارید. خیلی ذوق کردم آخه عزیز دلم مامانی تو برف دنیا اومده. اما تو راه وقتی شدت برف دیدم ،همش تو فکر شما بودم که وقتی بیای پیشم، بشی نی نی نازم،من تو این برف چیکار کنم(آخه بابا مجید 2هفته کامل سرکاره و من و شما تنهاییم)؟ دلتنگم   ...
29 آبان 1392

مامان بزرگ

عزیز دلم مامان بزرگ (مادر بابا) شنبه از مکه اومدن ،دیشب چمدون اش باز کرد واسه شما هم لباس آورده بود خیلی ناز بودن.آره واسه شما،شمایی که هنوز پیش فرشته هایین. راستی عمه ها (دختردایی های بابا -چون شما عمه ندارین دختردایی های بابا حکم عمه رو برای شما دارن-) کلی قربون صدقه ات رفتن.   ...
13 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلسای نازم می باشد